سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسام ســرا
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

 در دوپُست قبلی بانام «تلنگُر» درباره اخلاقیات ماایرانیان مطلبی آوردم که نقد دوست فرهیخته ام ــ مسعودناظم رعایا ـــ را درپی داشت و درسایت سده لنجان درج شد ؛ آنچه درپی خواهد آمد نقد ایشان ونگاهی به این نقد است که امید است سودمند باشد:

دوست اندیشمند و فاضلم ــ اکبر اقای حسامی ــ در وبلاگ دوست داشتنی حسام سراــ که خواندن ان بر هر اینترنت کاری از اوجب واجبات است و دلایلم را برای این کار در نوشته ای دیگر خواهم نوشت ــ نوشته زیبایی را اورده اند که پس از خواندن ان بر خود بایسته دانستم نکات زیر را به اگاهی او و شما خوانندگان ارجمند برسانم.

1-نه تنها در ایران  « مُرده ی بد وزنده ی خوب وجود ندارد!» که عکس این هم هست.خیلی از مرده ها هم همیشه خوب نیستند.ما مرده های زیادی را می شناسیم که خوب نیستند.این ما هستیم که با عنایت به منافع خود و مصلحت  تعیین می کنیم که چه کسانی از زنده و مرده ها خوبند یا بد.ایا از مدرس در زمان پهلوی دوم نامی بود.شما نگاه کنید  بسیاری از دانشمندان ما در حیات خود نه تنها نامی از انها نبود بلکه در مرگشان هم همینگونه.دلایل زیادی وجود دارد که ما چه کسی را خوب یا بد می دانیم.بسیاری از زنده های امروزی که بدند در پیش از این خوب بودند یا انها که اکنون خوبند پیش از این بد بودند.بنا بر این در فرایند بزرگداشت افراد باید دید چه کسانی چه کسانی را بزرگ می دارند 

 

دوست اندیشمند و فاضلم –اکبر اقای حسامی-در وبلاگ دوست داشتنی حسام سرا –که خواندن ان بر هر اینترنت کاری از اوجب واجبات است و دلایلم را برای این کار در نوشته ای دیگر خواهم نوشت-نوشته زیبایی را اورده اند که پس از خواندن ان بر خود بایسته دانستم نکات زیر را به اگاهی او و شما خوانندگان ارجمند سایت سده لنجان برسانم.

1-نه تنها در ایران  « مُرده ی بد وزنده ی خوب وجود ندارد!» که عکس این هم هست.خیلی از مرده ها هم همیشه خوب نیستند.ما مرده های زیادی را می شناسیم که خوب نیستند.این ما هستیم که با عنایت به منافع خود و مصلحت تعیین می کنیم که چه کسانی از زنده و مرده ها خوبند یا بد.ایا از مدرس در زمان پهلوی دوم نامی بود.شما نگاه کنید بسیاری از دانشمندان ما در حیات خود نه تنها نامی از انها نبود بلکه در مرگشان هم همینگونه.دلایل زیادی وجود دارد که ما چه کسی را خوب یا بد می دانیم.بسیاری از زنده های امروزی که بدند در پیش از این خوب بودند یا انها که اکنون خوبند پیش از این بد بودند.بنا بر این در فرایند بزرگداشت افراد باید دید چه کسانی چه کسانی را بزرگ می دارند.

غربی ها در اندیشه و فرهنگ با ما متفاوتند اما در زندگی خود دارای کاستی ها و درستی هایی هستند.انها به زنده بها می دهند .چرا؟نه به این خاطر که به دنیای دیگری باور ندارند.بلکه انها بر عکس خیلی هم مذهبیند.اما نه اینگونه که ما هستیم.انها را نه می توان دربست پذیرفت و نه می توان در بست رد کرد.

در جامعه دینی ایران که پیش از انقلاب هم دینی بود و اگر دینی نبود به روحانیان رو نمی کرد و در جامعه پس از انقلاب که دینی ماند و دین در همه امور جامعه نقش روز افزونی دارد به روحانیت به دیده ای بسیار بالاتر از یک دانشمند می نگرند.شما به عده بسیار کمی که این اندیشه را ندارند دلخوش نکنید.ما مردم در همه امور خود به روحانیت وابسته ایم.بنا بر این مردم هم می پذیرند که مقام علمی یک روحانی از دیگر ان بر تر است.بنا بر این درگذشت یک روحانی با غیر روحانی از این نظر متفاوت است.از سوی دیگر وجود قدرت سیاسی هم عاملی در این زمینه است. نهاد روحانیت در همه طول تاریخ از این جایگاه برخوردار بوده و هست.شما گمان می کنید اگر پاپ بمیرد با مرگ رییس جمهور یک کشور مسیحی یکی است.ما مرگ پاپ ژان پل دوم را در دوران حیات خود دیدیم.شما به مراسم بزرگداشت او دقت کنید.من و شما نام بسیاری از دانشمندان معاصرمان را حتی نمی دانیم.

 

اما نقش قدرت سیاسی به ان اندازه نیست که نقش باورهای مردم است.ما مردم در قرن بیست و یکم میلادی زندگی می کنیم اما هنوز با اسطوره های دینی و غیر دینی زندگی می کنیم.شما به خوبی می دانید که خانه تکانی نوروز ما اماده شدن برای رجعت فروشی هاست.شما به خوبی می دانید که شام غریبان گرفتن مردگان ریشه در اسطوره های کهن دارد.شما به خوبی می دانید که نان و شراب مسیحی ها از کجا امده است و چرا در زورخانه ها کوتاه است.بنا بر این ما ناگزیریم با باورهای اسطوره ای و اعتقادات دینی زندگی کنیم.ما در هزار توی نا پیدای جانمان که به خدا باورمندیم به کهن الگوهای خود و عقل جمعی هزاران ساله خود وامداریم.

نهاد روحانیت در همه طول تاریخ از این جایگاه برخوردار بوده و هست.شما گمان می کنید اگر پاپ بمیرد با مرگ رییس جمهور یک کشور مسیحی یکی است.ما مرگ پاپ ژان پل دوم را در دوران حیات خود دیدیم.شما به مراسم بزرگداشت او دقت کنید.من و شما نام بسیاری از دانشمندان معاصرمان را حتی نمی دانیم.اما در باره پاپ می دانیم.

اما در مورد چالشی به نام تربیت کردن مدیران.

ما در سیستم اداری خود ،از سه سطح مدیریت برخورداریم.عالی ،میانی،اجرایی(صف).مدیران عالی در سازمانها نیاز کمی به تخصص دارند و نیاز فراوانی به داشتن فن مدیریت.به عبارت بهتر داشتن 4 توانایی برناتمه ریزی و سازماندهی و رهبری و کنترل برای مدیران عالی لازم است.رییس جمهور نه نیاز دارد که بداند چگونه نفت را استخراج می کنند یا عمل باز قلب چگونه است و نه می تواند در این واادی وارد شود.چون نه عمر نوح دارد و نه زمان به کار گیری تخصص.مدیران میانی نیاز به 4 توانایی مدیریت را دارند اما باید از تخصص هم بهره مند باشند.مدیران اجرایی نیاز به دانستن و داشتن تخصص دارند با توانیی اندکی در 4 وظیفه مدیریت.بنا بر این مشخص نیست شما به کمبود کدام نوع از مدیران اشاره فرموده اید.

اما در مورد پیام کلی نوشتار.ما ایرانی ها به مرگ بیش از زندگی بها می دهیم.ما تا پایان سده چهارم هجری شادتر می زیستیم و همه کتابهای ما گواه این سخنند.شاهنامه را بنگرید.تاریخ بیهقی.شعر خراسانی.رودکی یا منوچهری یا شهید بلخی.اما پس از ان به تدریج روح زندگی رفت و بزرگداشت مرگ جای ان را گرفت.بنا بر این باید به شما افرین گفت که می کوشید ریزه کاری های فرهنگ و کاستی های ان را با ان قلم زیبا و نوشته های شیوا در پیش روی ما بگذارید.ما هم مانند شما می کوشیم کاری کنیم که جامعه بهتری داشته باشیم.می کوشیم تا قلبها را به هم نزدیکتر کنیم تا تنها در گورستان اشک نریزیم.می توان در زنده بودن هم سر بر شانه یکدیگر اشک ریخت.اما بکوشیم با لبخندی به هر انچه پیش می اید دلخوش بود و خیلی سخت نگرفت.گمان کنم اب تنی در حوضچه اکنون همه این مشکلات را حل کند

**************

دوست فاضل واندیشمندم مسعود ناظم رعایا درنقد نوشته ام باعنوان «تلنگر» که علاوه برحسام سرا درسایت سده لنجان هم قرارگرفت مطالبی رانگاشته اند که  آدمی را برای مدتی به فکر فرو می برد واین از ویژگی های قلم سحر آمیز ایشان است ،اما این بدان معنی نیست که  آن نوشته ها مانند هرنوشته دیگری ، قابل نقد نباشند ، حتی اگر تفاوت برداشت تلقی شود.براین اساس نکاتی را به شرح زیر تقدیم می دارم ومنتظر نقد دوستان دیگر ومسعود عزیز می مانم :1ــ درایران ما،هستندکسانی که عمری درقلمرو«دین » ودین پ‍ژوهی کوشیده اند ، تدریس کرده اند ، مرجع تحقیقات طلاب علوم دینی بوده اند ، خرافات زدایی کرده اندو.. اما آن زمان که مُردند ازیاد رفتند وحتی کسانی نامشان راهم ندانستند . یک شهر رابنگرید ؛ دراین شهرمثالی ، باسواد وبیسواد، داراوفقیر ، درکنارهم می زیند وممکن است روحانیونی هم درآنجاباشند ، آیا صرف روحانی بودن یعنی لباس روحانی داشتن موجب ارزش وشان اجنماعی می گردد ؟ جایگاه علمی ،ویژگی های انسانی،رعایت تقوا ،عدالت وپایبندی به هنجارهای اجتماعی و..چه می شود ؟ سخن ازپاپ شد .چندنفردردنیای مسیحیت جایگاه پاپ رادارند؟ اگر درکشورما برای بنیانگذار جمهوری اسلامی ــ امام خمینی (ره)ــ مراسم باشکوهی برپا می شود ــ که باید بشود ــ اعتراضی نیست همانگونه که درمقام مقایسه برای پاپ . 2ــ درباره مُردگان ، قصدم همان بودکه اشاره نمودید .«زندگی » آن هم درحوضچه اکنون فراموش شده است ؛ حیات آن جهانی وکوشش برای داشتن آرامش اخروی ـ‌باهرمرام ومسلکی ــ مهم وبرای مامسلمانان مهم تراست اما آنچه درمراسم مردگان توسط گروهی که روایتی نو از اسلام عرضه می کنند، قابل تامّل وتدبّر است .قصدمن الگوگیری ازغرب نبود چراکه همانطورکه گفته اید نمی توان آنهارا دربست پذیرفت همانگونه که دربست هم نمی توان ردکرد. به نظر می رسد ایرانیان پیش ازاسلام به اسطوره هایی درباره مرگ باور داشته اند که برخی ازهمان اسطوره هااکنون با لعاب دینی واغلب مذهبی آن هم از زبان عوام جامعه درذهن کهن ایرانیان جای گرفته است اما چه شده که مثلا" ایرانی اهل سنّت، مرگ رآسان ترباورمی کند( دراین مقال جایی برای اثبات حقانیت تشیع وتسنن نیست ) . زمانی دانش آموزی سنی داشتم که باتاخیر زیاد درکلاس حاضرشد وقتی علت تاخیرش راجویاشدم گفت: خواهرم مرده بود به همین دلیل دیر آمدم ، پرسیدم پس حالا چرا آمده ای ؟ گفت : تدفین تمام شد ومن آمدم تابه کلاس ودرس برسم . پرسیدم پس مراسم و.. گفت ماحتی برای آرامگاه مردگانمان سنگ قبرنمی گذاریم و...خُب ، این رابامراسم مامقایسه کنید ؛ از این جهت که برای بستگان تازه گذشته مراسمی تدارک می بینند وچندروزی به اصطلاح ، هوای آنهارادارند خوب است چراکه درآن شرایط انسان نیاز به همدلی دارد ولی محتوای مراسم چه؟آن که پشت میکروفن ، نمک به زخم بستگان می پاشد وبه جای تسکین آلام بازماندگان شیون رابه مادرمُرده می آموزد این ادبیّات را ازکجا آورده است ؟آیا خودمراجع تقلید که دررساله هایشان آورده اند«مستحب است تاسه روزبرای اهل خانه ی میت غذابفرستندوغذاخوردن نزدآنان ودرمنزلشان مکروه است»خود به این دستور شرعی عمل می کنند ؟ شاگردانشان چه؟ مستمعین منابرشان چه؟3ــ به برنامه های بزرگداشت امامان گرامی ما دقت کرده اید؟ مراسم تولدامامان با بی برنامگی محض همراه است ؛اگرهم مراسمی به مناسبتی مثلا" میلاد امام حسین (ع) برپا می شود باهمان شعر وآهنگ مراسم شهادت است ؛ کاربه جایی رسید که دراین باره رهبرمعظم انقلاب نیز رسما اعتراض ونارضایتی خود رااعلام نمودند . سالهای نه چندان دور رافراموش نکرده ایم که کسانی مراسم آغاز زندگی مشترکشان رابا دعای توسل وکمیل همراه کردند وکسانی نیز ازاین شیوه دفاع نمودند اما هنجارهای جامعه پذیرای آن نبود ـ بگذریم که اکنون کار بعضی ازمراسم عروسی به مزاحمت ولهو ولعب بی اساس ختم شده که آن هم قابل دفاع که نیست شایسته نکوهش است ــ یاد استاد شجریان می افتم که درجایی وقتی ازاو پرسیدند چراموسیقی ایران حزن انگیز است ؟گفته بود :ملتی که آلام بیشماری دارد نمی تواند شادمان باشد ویا ادای مردم شاد رادربیاورد . شاید بهتر آن باشد که ابتداموانع شادی رابرداریم وعوامل حزن رابزداییم تافضای بهتری فراهم گردد .4ــ درباره انقلاب اسلامی نقش گروههای مبارز قبل ازانقلاب را ( بدون توجه به آرمانهاواعتقادات کنونی شان)‌نمی توان نادیده گرفت . نمی دانم فیلم مستند «برای آزادی» که بارها ازسیما پخش شده رادیده اید یانه؟ این موضوع رادرآن فیلم با زبان تصویر خواهید شنید.5ــ درباره تربیت مدیران منظورم «مدیر» به معنای عام آن بود . از«گنجشک پرانی» شغل بی تخصص تری سراغ دارید؟ کدام گنجشک پرانی رادیده اید که جارا برای نفر بعد ازخودش به راحتی خالی کرده باشد اگر هم به دلایلی بخواهند عوضش کنند هزار دلیل موجه وناموجه می آورد که شغلش تخصصی است، راه رفتن روی مرز مزارع کشاورزی مهارت نیاز دارد وکسی را بدان تخصص دسترس نباشد!!ولی باکلیات نقدمدیریتی شما موافقم ؛ حق همان بود که نوشته اید جز آن که برخی ازمدیران میانی وگاهی عالی ما ازتوانایی برنامه ریزی ، سازماندهی ، کنترل ورهبری بالایی برخوردار نیستند والبته درجایی که قرار گرفته اند تخصص لازم راهم ندارند. 6ــ من هم به مانند شما برآنم که بکوشم خود وسایر همنوعانم در زنده بودن یکدیگر سر برشانه همدیگر اشک بریزند، نه فقط در گورستان ! والبته اگر شد دست دردست هم بخندند و بارعایت قواعد انسانی ودینی، خوش باشند و نیزبررسی کنند که چرا ما تا پیش ازشروع سده پنجم هجری شادتر می زیسته ایم وبه تدریج ازآن شادیهای مُباح فاصله گرفته ایم؟؟                      بیا تاقدریکدیگر بدانیم                                که تا ناگه زیکدیگر نمانیم........................                             ..................................چوخواهی تُربتم رابوسه دادن                       رُخم رابوسه ده که اکنون همانیم 


[ چهارشنبه 86/1/29 ] [ 10:53 عصر ] [ اکبر حسامی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

اینجا محلی برای ارائه ی آرا و نظرات من است درباره آنچه که می بینم،می خوانم، می شنوم و آنچه در اطرافم اتفاق می افتد.چنانچه کسی یاکسانی عصبانی هستند ونمی توانند مخالف نظر خود رابا دادنِ «صفت» مخاطب قراردهند ویاقلمشان بادُشنام آشناست وبه آسانی به دیگران تهمت می زنند از نظردادن بپرهیزند چراکه درهر صورت نظر ایشان حذف خواهد شد. آوردن لینک وبلاگ ها به معنی تایید همه مطالب آنها ویامدیر وبلاگ نیست،بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم ..نقل واستفاده از مطالب این وبلاگ آزاد است اگر دوست داشتید منبع آن را نیز ذکر کنید.
امکانات وب


بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 99
کل بازدیدها: 1481828